وقتی سخنرانی لاریجانی، ناطق و حسن خمینی را برهم میزنند تکلیف دیگران روشن است/باید جلوی تندروها گرفته شود/کارشناسان مجرب خانه نشین شده اند
تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۰۵۰۶۷
مهرشاد ایمانی: ناآرامیهای اخیر نشان داد اگر به مطالبات انباشته پاسخ مناسب داده نشود و اگر انبوهی از مشکلات بر هم افزوده شوند، از جایی سربرمیآورند که گاهی حتی دیگر به اعتراضات مسالمتآمیز محدود نمیمانند و با عامل خشونت نیز همراه میشوند؛ شرایطی که آشکارا در این روزهای خیابانهای ایران قابل مشاهده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بخشایش اردستانی: در ایران همهچیز رنگوبوی سیاسی به خود میگیرد
احمد بخشایش اردستانی، فعال و تحلیلگر اصولگرا، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نهم و استاد علوم سیاسی دانشگاه در پاسخ به این پرسش که سیر تحول مطالبات سیاسی به مطالبات خصوصی به «خبرآنلاین» گفت: «در ایران همهچیز رنگوبوی سیاسی به خود میگیرد زیرا مردم احساس میکنند سیاست در همهچیز تعیینکننده است؛ یعنی تصور کنید که مردمِ دلخسته از سیاست، پیگیر یک امر اجتماعی به نام حجاب اختیاری میشوند. همین موضوع نیز سیاسی میشود و میبینیم شعارهایی کاملا سیاسی داده میشود؛ پس در ایران یک پیوستگی مهم میان موضوعات اجتماعی و سیاسی وجود دارد. در این بین همه مسئولان باید تلاش کنند زخمی ایجاد نکنند تا دشمنان بتوانند بر آن زخم نمک بپاشند. میشود به مطالبات اجتماعی مردم پاسخ مثبت داد و نیازی هم نیست که بیاییم مثلا قانون حجاب را تغییر دهیم؛ صرفا میشود مسئولان به این قانون توجه سابق را نداشته باشند. برای مثال یک زمانی قانونی در کشور وضع شد که داشتن ماهواره را مجاز نمیدانست. بر اساس آن قانون با کسانی که ماهواره داشتند برخورد میشد اما از یکجایی به بعد دیدند اجراییکردن این قانون عملا میسر نیست زیرا بسیاری در ایران از ماهواره استفاده میکنند. خب چه کردند؟ نیامدند آن قانون را به موجب قانونی جدید نسخ کنند و صرفا به اجرایش بیتوجه شدند. درباره حجاب هم میشود چنین کرد. به هر حال باید به خواست عمومی اعتنا کرد و چه زمانی که در حکومت سابق سعی میشد مردم بیحجاب باشند و چه حالا که سعی میشود همه حجاب داشته باشند، در هر دو مورد مردم اعتراض میکنند زیرا احساس میکنند سیاست مناسبات فردیشان را معین میکند».
او در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه ریشه مطالبات انباشته در چیست، بیان کرد: «به نظر من هنوز مهمترین ریشه نارضایتیها، اقتصاد است. وقتی جوانی میبیند که خانوادهاش گرفتار معیشتاند و وقتی پول چنان بیارزش میشود که سرنوشت اقتصادی یک خانواده در یک سال پیش رو مشخص نیست، فرزند آن خانواده هم برای دغدغههای خود مانند حجاب به ستوه میآید؛ یعنی اگر وضعیت اقتصادی خوب بود، خیلی از مسائل و دغدغههای حوزه خصوصی افراد به این شکل مطرح نمیشد. حالا در این بین وقتی زخمی ایجاد میشود، دشمنان هم میآیند و نمک خود را بر آن زخم میپاشند و از اعتراضات سوءاستفادههای خود را میبرند. پس عامل نخست اقتصاد است. عامل دیگر حس تبعیض است. مردم احساس میکنند افرادی که شایستگی لازم را ندارند، مسئولیتها را به دست میگیرند و شایستگان خانهنشین هستند و البته عامل دیگر که در موضوع بحث شما هم وجود دارد، سیاست است. طبیعی است وقتی شورای نگهبان دایره را چنان تنگ میکند که بخشهای زیادی از مردم نمایندگان خود را میان نامزدهای انتخاباتی نمیبینند، از سیاست ناامید میشوند و به سمت موضوعات حوزه خصوصی خود میروند که وقتی پیگیری این مطالبات در چارچوب قواعد سیاسی و قانون نباشد، به خشونت هم کشیده میشوند».
این فعال سیاسی در پایان با اشاره به انتخابات پیش روی مجلس گفت: «به هر حال انتخابات میتواند زمینه پاسخدهی به مطالبات را فراهم کند و مردم هم باید بدانند که قهر با صندوقهای انتخابات دردی را دوا نمیکند و بهترین راه اصلاح از طریق صندوق رأی است. هنوز میشود امید داشت که از مسیر انتخابات مدیرانی کارآمد و نمایندگانی شایسته روی کار آیند که از پس تمیشت امور و احقاق حقوق عمومی برآیند؛ پس در همین شرایط باز هم باید بر همین مسئله انتخابات اصرار و تأکید کنیم».
منصور حقیقت پور، نائب رئیس مجلس نهم و اصولگراحقیقتپور: با کنارگذاشتهشدن لاریجانی و دیگران نشاط سیاسی گرفته شد
منصور حقیقتپور، فعال سیاسی اصولگرا و نائبرئیس مجلس نهم، نیز درخصوص اینکه فقدان نشاط سیاسی چگونه منجر به اعتراضات بعضا خشونتبار اجتماعی میشود، به «خبرآنلاین» گفت: «پیش از ورود به بحث اصلی یک نکته اساسی را بگویم؛ اینکه مطالبات در هر حوزهای که باشد نباید به آشوب منجر شود و حتما مطالبه به معنای آتشزدن اموال عمومی نیست و باید میان اعتراض و آشوب قائل به تفاوت باشیم اما درباره موضوع بحث شما باید بگویم که بله من هم قبول دارم وقتی افرادی که میتوانست صدای بخشهایی از جامعه باشند مانند آقای لاریجانی، همتی و دیگران به حاشیه رانده میشوند، نشاط سیاسی از جامعه گرفته میشود. میشد برای پاسخگویی به مطالبات عمومی علاوه بر آنکه اجازه حضور نمایندگان طیفهای مختلف در عرصه سیاسی داده شود، جایی نیز بهعنوان محل تجمعات معرفی شود تا مردم بتوانند در کمال آرامش در آنجا صدای خودشان را به مسئولان برسانند؛ مثلا میگفتند پارک شهر محل تجمعات است و از برگزارکنندگان تجمع هم تضمین میگرفتند که اگر کوچکترین آسیبی به اموال عمومی وارد شد، مسئولیت با شماست. نیروی انتظامی هم امنیت مراسم را تأمین میکرد. این شیوه یعنی دیدن و شنیدن مطالبات عمومی».
او درباره مسدودشدن تحقق مطالبات عمومی-سیاسی از سوی برخی گروههای تندروها، بیان کرد: «وقتی یک جریان خاص مانند جبهه پایداری میآید و صداوسیما را در اختیار خود میگیرد و اجازه نمیدهد هیچ صدایی جز خود منعکس شود و وقتی همین نیروها عرصه بینالمللی را به عرصه پیگیری آرمانهایشان تبدیل میکنند، انتظار نمیرود که مردم احساس کنند سهمی در تعیینکنندگی سیاسی دارند. وقتی آن ها میتوانند سخنرانی علی لاریجانی، ناطق نوری، سیدحسن خمینی و دیگران را برهم میزنند، مطالبات عمومی بیپاسخ و البته انباشته میشوند. این بیماری مزمن که عدهای فقط خود را حزباللهی میدانند و دیگران را نفی میکنند، باید درمان شود که اگر نشود مجبور به جراحی میشویم. این چگونه شرایطی است که اجازه نمیدهند کسی وارد مجلس شود و همه کارشناسانهای مجرب خانهنشین شدهاند. باید جلوی تندروها گرفته شود. مشی انقلاب اسلامی اخلاق سیاسی و توجه به مطالبات عمومی است اما در این سالها از سوی تندروها چه دیدهایم جز بالارفتن از آتشزدن دیوار سفارت عربستان و بالارفتن از دیوار سفارت انگلستان؟»
حقیقتپور همچنین درباره کارکرد دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا در نمایندگی مطالبات سیاسیِ عمومی تصریح کرد: «من صریح میگویم که هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان رفوزه شدهاند. آنها بعد از این نمیتوانند نمایندگی مردم را در اخیار داشته باشند و کشور نیاز به جریان سومی دارد؛ جریانی با چند پارادایم شاخص که شامل اخلاق، دینمداری، انقلابیگری واقعی و استفاده از شایستگان. امروز وقت آن است که در مدیریتها و مسئولیتها از افراد باسواد استفاده شود. باید افراد ناکارآمد کنار گذاشته شوند و به مدیریت کشور سروسامان داده شود تا مردم هم به مسئولان اعتماد کنند».
تندروها میانه روها را عامل بدبختی ایران می دانند/تا تندروها به قدرت رسیدند کشور به هم ریخت علیه میانهروها/ محمدجواد ظریف و علی لاریجانی، چهره هفته خبرآنلاین ۲۰ استاد دانشگاه تهران برای برون رفت از اعتراض ها چه گفتند؟ رئیسی هم به نامه احزاب برای برگزاری تجمع قانونی جواب نداد حامیان و مخالفان حق اعتراض مردم؛دولتی ها و مجلس ها چه می گویند؟ شکاف میان طیف قالیباف با تندروها بر سر مطالبات مردم216
کد خبر 1689709منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: تجمعات اعتراضی سید حسن خمینی علی اکبر ناطق نوری علی لاریجانی حجاب انتخابات ۱۴۰۰ مطالبات انباشته مطالبات عمومی حقیقت پور مجلس نهم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۰۵۰۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آشکار شدن فریبکاری غرب در پیچیدن نسخه آزادیخواهی برای دیگران
به گزارش خبرگزاری مهر، در پی خیزش دانشجویان بیدار دانشگاههای آمریکا و اروپا علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب، با صدور بیانیهای همگان را به تکریم دانشجو، استاد و دانشگاه و به میداندادن به مطالبات دانشجویی دعوت کرد.
متن بیانیه مؤسس و رئیس هیأت امنای دانشگاه ادیان و مذاهب به شرح ذیل است:
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
از جمله پایههای نظریِ مدرنیتهی غربی را لیبرالیسم یا آزادیخواهی میدانند. غرب جدید و معاصر بهشکلی غریب به این میراث عصر روشنگری میبالد. امروزه، بهویژه، آمریکاییها از لیبرالیسم، در حدّ و سطح یک دینِ مدرن، دم میزنند تا جایی که زمانی جمعی از فیلسوفان و اندیشمندان نامدار آمریکایی، مجوز هر نوع برخورد خشونتآمیز با مخالفان لیبرالیسم آمریکایی را صادر کردند!
ازجمله، اصول و مضامین پربسامدِ لیبرالیسم در دنیای غرب، آزادی بیان و آزادی اندیشه است. دهههای متمادی است که دنیای غرب، بلوک شرق و جهان سوم را به خاطر نقض لیبرالیسم، محکوم میکند، تحت فشار قرار میدهد و هرگاه مجالی یافته، لشکرکشی نیز کرده است.
زمانی فوکویاما تقدیر بشر و نسخهی پایانی و اجتنابناپذیر جهان و تاریخ را وجه سیاست لیبرالیسم، یعنی لیبرالدموکراسی دانسته بود. او گرچه بعدها تردیدهایی را در این زمینه، ابراز کرد، اما همچنان آمریکاییها تفوق و مزیت خود در دنیای امروز را در فرهنگ لیبرال میدانند، همچنانکه به تفاوت و تفوق نسخهی آمریکاییِ لیبرالیسم باور دارند و میبالند. در یک سخن، لیبرالیسم هم مشروعیتبخشِ فرهنگ و نظام سیاسی آمریکاست، هم مجوزی برای مقابلهی آمریکاییها با دیگر نظامهای سیاسی در دنیا.
در اینجا درپی تحلیل و نقد لیبرالیسم یا نگاهی آسیبشناسانه یا آیندهپژوهانه به لیبرالیسم نیستیم. آنچه دهههاست که ناظران و اندیشهوران را در ایالات متحده و در خارج از آن، به خود مشغول کرده، و به کاوش و پایش، سوق داده است، میزان صداقت سیاستمداران غربی در پایبندی به لیبرالیسم و در ترویج آن است. امروزه تقریباً برای جهانیان روشن شده است که سائقهی اصلی غربیها، بهویژه، آمریکاییها در مواجهه با دیگر دنیاها و دیگر سرزمینها و دیگر نظامهای سیاسی، اصول آزادیخواهی و ارزشهایی چون حقوق بشر و دموکراسی نیست. دموکراسیها و انتخاباتهای آزادی را سراغ داریم که چون در راستای منافع غربیها نبوده، از حمایت آنها برخوردار نشده، بلکه گاهی در برابر سرکوب آنها سکوت کرده یا در سرکوب آنها مشارکت کردهاند، همچنانکه دستکم، در منطقهی ما، فراوان جوامع نالیبرال و نظامهای سیاسی نادموکراتی وجود دارد که از حمایتهای بیدریغ اروپا و آمریکا برخوردار هستند. امروزه کمتر کسی به صداقت غربیها در ترویج و تعمیق لیبرالیسم در دنیا و به محوریت این اندیشه در تعامل آنها با دیگر کشورها و ملتها باور دارد. سیاست و اقتصاد دو محرک اصلیِ غرب در دخالت در دیگر کشورهاست و شعارهای لیبرالی بیش از یک پوشش دنیاپسند نیست.
امروزه فریبکاری غربیها در پیچیدن نسخهی آزادیخواهی برای دیگران، آشکار شده و این، کشف تازهای نیست. آنچه تا اندازهای تازگی دارد، آشکارشدن فریبکاری غرب در لیبرالبودن در داخل اروپا و آمریکاست. زمانی تصور میشد که این آموزه و آرمان، دستکم، در داخل سرزمینهای غربی، خط قرمزی است که عبور از آن، مجاز نیست و این تابو آنقدر مقدس است که به پای آن میتوان دین و حتی عدالت را قربانی کرد، اما امروزه معلوم شده است که غربیها خط تابوها و مقدسات دیگری دارند که حاضرند حتی آزادیخواهی را هم به پای آن ذبح کنند.
حمایت بیدریغ غربیها از اسرائیل و صهیونیزم، پدیدهی تازهای نیست. زمانی تصور میشد که غرب، به دلیل رنج ناشی از گناه و شرم تاریخیاش درقبال یهودیان و یهودستیزی، سودای حمایت از دولت و سرزمین یهودیها را در سر میپروراند. صادرکردن این شرّ نامیمون به خاورمیانه و سپردن تاوان جنایات آلمان و دیگر کشورهای غربی در حق یهودیان، به ملتهای مسلمان کار زشت و ناپسندی بوده است، اما با اینهمه، تصور میشد که غرب با اهداف انساندوستانه، درپی جبران جنایت هولوکاست است. جالب است که گاهی بر سرِ خاورمیانه، این منت را میگذاشتند که حمایت از اسرائیل، بهواقع، حمایت از تنها دموکراسی واقعی در خاورمیانه و باهدف تعمیم لیبرالدموکراسی در این منطقه است.
بهمرور، روشن شد که غربیها فراتر از خیرخواهی برای اسرائیلیها، اهداف سیاسی دیگری را هم در منطقهی ما دنبال میکنند و آن، مهارکردن ملتها و قدرتهای خاورمیانه توسط این رژیم جعلی و تحمیلی است. به بیان دیگر، به اسرائیل بسان چشم، گوش و بازوی غرب در خاورمیانه، مینگریستند.
باتوجه به دولتهای کاملاً همراه با غرب در خاورمیانه و باتوجه به هزینههای سنگینِ مالی، سیاسی و حیثیتیای که غرب به خاطر حمایت از اسرائیل پرداخت کرده و میکند، این پرسش رخ مینماید که چرا همچنان اروپا و آمریکا با گشادهدستیِ تمام و گاه با بیآبروییِ آشکار از اسرائیل حمایت میکنند؟ چرا ولو درظاهر، توازن و سنجیدگیای در تعامل غرب با اسرائیل و کشورهای عربی دیده نمیشود؟
اینک آشکار شده است که حمایت غرب، بهویژه آمریکا از اسرائیل، فراتر از خیرخواهی برای صهیونیستها و حتی فراتر از اهداف خاص سیاسی در این منطفه، ناشی از مقهوریت آنها درقبال، لابیها، سرمایهها و رسانههای قدرتمند صهیونیستیهاست.
نوع مواجههی دولت آمریکا با خیزش دانشجویان دانشگاههای آمریکا که بیصداقتی آنها را در وفاداری به لیبرالیسم زیر سؤال برده است، کاملاً نشان میدهد که قوهی عاقله و ارادهی قاهرهی آمریکا در اسارت کامل قویترین لابی آمریکا، یعنی لابی صهیونیستی است.
درمیان ده یا هفت دانشگاه برترِ ایالاتمتحده که گاه برترین دانشگاههای دنیا به شمار میآیند(Top ten)، اغلبشان در سیطرهی کامل یهودیانِ طرفدار اسرائیل است. هنوز از یادِمان نرفته که چگونه در ۲۰۰۶، رئیس هاروارد رسماً اعلام کرد که مایهی شرم و خجالت من است که رئیس دانشگاهی باشم که در آن با اسرائیل مخالفت میشود.
جنبش دانشجویی حمایت از فلسطین مظلوم که در برترین دانشگاههای آمریکا، یعنی هاروارد، کلمبیا و پرینستون نیز پررونق است، گذشته از امتیازات انسانی و اخلاقیاش و علاوه بر خدمتی که به آرمان فلسطین میکند، دو حقیقت بزرگ را نیز آشکار و آفتابی ساخت: یکی، فریب یا حتی افول لیبرالیسم آمریکایی و دیگری، اسارت سیاست، عقل و مدیریت آمریکایی در دستان صهیونیستها.
ما وظیفه داریم که ضمن حمایت از این جنبش دانشجویی، دنیا را با این حقائق حیاتی، یعنی فریب لیبرالیسم و مقهوریت اروپا و آمریکا درقبال صهیونیستها آشناتر سازیم. جنبش دانشجویی در هرجای جهان، از مهمترین کانونهای تحول در سیاست، فرهنگ و اقتصاد است. سرکوبکردن این جنبش در هرجای دنیا که باشد، هم محکوم است و هم نسنجیده و بهدور از درایت و آیندهنگری. سرکوب جنبش دانشجویی گاهی بهصورت فیزیکی صورت میگیرد و گاهی از راه کشتن رویکرد سیاسی و سوقدادن دانشجو به صِرفِ مطالبات صنفی و گاه صِرفِ آزادی یا حتی بیقیدوبندیهای جمعی و فردی. قدری تحمل و مدارا درقبال انتقادات و اعتراضات سیاسی دانشجویان، کمترین دستاوردش اعتلای نوع و سنخ مطالبات دانشجویی تا سطح آرمانهای والای سیاسی و اجتماعی است.
ما ضمن حمایت از خیزش دانشجویان دانشگاههای آمریکا علیهِ اسرائیل و درمقابل حمایت نامحدود دولت آمریکا از رژیم صهیونیستی، همگان را به تکریم دانشجو، استاد و دانشگاه و به میداندادن به مطالبات دانشجویی دعوت میکنیم.
سید ابوالحسن نواب
مؤسس و رئیس هیأت امنای دانشگاه ادیان و مذاهب
کد خبر 6093359 فاطمه علی آبادی